چرا که حیات دوباره پیرمرد، با برجسته شدن این تکنیک، هماغوشی توامان مرگ و زندگی را بیش از پیش «پیشنماسازی» مینماید. فراداستان به عنوان یک نوع از داستانهای پسامدرن، داستانی است خود ارجاع که با فنون گوناگون نحوه برساخته شدن خود را آشکار میسازد و موجب برجسته شدن بُعد وجودشناسانه متن میگردد. مطلب قابل ذکری که صادقی به عنوان ممیّزهی واج از صامت میانجی ـ با توجّه به تعریف واج و ویژگیهای آن ـ بر اظهارات خود میافزاید، این است که واج میانجی فاقد تقابل است؛ یعنی تمایز معنایی ایجاد نمیکند و وابسته به محور همنشینی است و ماهیت آن وابسته به سه نوع بافتِ آوایی، صرفی و صرفی ـ آوایی است (ر.ک. بنابر این، میتوان چنین استنباط کرد که کاربرد صامت میانجی به عنوان «واحدی هموندی» محدود به محور همنشینی است و همانطور که پیشتر گفتیم، این صامت بر خلاف واحدهای واجی در امتداد محور جانشینی و در تقابل با دیگر واجها قرار نمیگیرد و موجب تمایز ساختی نمیشود.
در این مدل، واژه به عنوان محور اصلی تجزیه و تحلیلهای صرفی مطالعه میشود (هاکت، 1958). در صرف واژگانی، اجزای دستوری صرفی به صورت سطوح سلسلهمراتبی منظم میشوند (الن 1978؛ سیگل 1974؛کیپارسکی 1982). وندها باعث ایجاد سطوح و تغییر در پایه میشوند. هاءِ اصلی آن است که در کلّ احوال ملفوظ باشد، علیالخصوص در اضافت و جمع و تصغیر و نسبت؛ چنان که: «زِرِهِ من» و «زِرِهها» و «زِرِهک». این پژوهش نیز با وجود بحث مستوفا و مفصّلی که در بارهی انواع میانجی دارد و به موضوع اضافه و کاربرد میانجی «ی» ـ و صورت دیگر آن «ء» ـ در جایگاههای مختلف میپردازد، پیشنهادی برای استفاده یا ترجیح یک صورت واحد بر دیگر اَشکال ندارد.